✍در روایات دارد  که حضرت نوح علیه‌السلام صد سال مردم را به خدا، درستی، 

فضیلت، کرامت و عبادت دعوت کرد، اما به حرفهای او گوش ندادند. 

صد سال که تمام شد، عرض کرد: خدایا تکلیف من چیست

خطاب رسید: هسته‌های خرما را بکار، تا زمانی که این هسته‌ها به محصول برسند، باز مردم را هدایت کن، تا محصول بدهد.

 

نخل خرما قوی و ماندنی است، هسته‌های خرما را کاشت، نخل شد، محصول داد، از آن استفاده کردند، باز محصول داد، صد سال بعد، درختان از توان و قدرت افتاده بودند و محصول چندانی نداشتند، شد دویست سال، گفت: خدایا اکنون تکلیف من چیست

خطاب رسید: تحمل و صبر کن. باز هسته آن خرماها را بکار، تا زمانی که این نخل‌ها محصول می‌دهند، مردم را هدایت کن. صد سال به صد سال، مرتب هسته‌ها را کاشت و این هسته‌ها خرما شد و مردم هدایت نشدند. تا نهصد و پنجاه سال شد. خداوند می‌فرمود: صبر و تحمل را پیشه راه خود کن، اگر در این مدت یک نفر با من آشتی کند، ارزش دارد. 

من برای عذاب کردن عجله‌ای ندارم. این ملت، نمی‌توانند از دست من و از قدرت من فرار کنند و خود را پنهان کنند. این ملت نمی‌توانند مرا ناتوان کنند، ولی تو تحمل کن، شاید این انسان‌ها جریمه نشوند و بعد از نهصد و پنجاه سال، هدایت شوند. 

بعد حضرت نوح علیه‌السلام گفت: اکنون تکلیف من چیست❓ خطاب رسید: زیر نظر 

ما کشتی بساز، از زمین و آسمان آب خواهد ریخت. بعد از این که ساخت کشتی تمام شد، مردم را دعوت کن که مؤمن شوند و بر کشتی سوار شوند تا نجات پیدا کنند. من هر مؤمنی را که همراه تو در کشتی قرار بگیرد، نجات می‌دهم، چون دیگر امیدی به توبه کردن اینان نیست. 

بعد از نهصد و پنجاه سال فرمود: حالا وقت عذاب است. 

شصت، هفتاد، هشتاد سال، به گنهکاران حرفه‌ای، مجرمان، بدکاران، مخالفان با خود، مخالفان با پیغمبران و ائمه علیهم‌السلام مهلت می‌دهد 

تا توبه کنند و به جای عذاب و نقمت، به نعمت و بهشت برسند. 


به حضرت داود علیه‌السلام فرمود: متخلق به اخلاق من شو 

«أنّی انا الصبور»، در ذات من صبر هست و صبر من بی‌نهایت است. به قدری بندگان از صبر خدا بهره بردند که قابل محاسبه نیست.


=====================

بحار الأنوار 11/ 339، باب 3، حدیث 76؛ 

صبر از دیدگاه اسلام  ص 102