شاهراه

سبک زندگی اسلامی ایرانی،بانگاه به قرآن و اهل بیت(علیها السلام)

۷ مطلب با موضوع «حکایات» ثبت شده است

داستان آموزنده


در زمانهاى قدیم یک نفر سلمانى معروفى بود که سر و صورت شاه عصر خود را اصلاح مى کرد، او روزى به بازار رفت ، دید پیر مردى در مغازه ساده اى نشسته و قلم و کاغذى ، کنار دستش است ، ولى چیز دیگرى در مغازه نیست ، تعجب کرد که این پیر مرد عمامه به سر، چه مى فروشد، نزد او رفت و گفت
اى آقا! شما چه مى فروشید؟
پیرمرد: من حکیم هستم و پند مى فروشم
 سلمانى : پند چیست ؟، آن را به من بفروش
حکیم : پند فروختن من مجّانى نیست ، بلکه صد اشرافى مزد آن است

سلمانى پس از آنکه این دست و آن دست کرد، سرانجام راضى شد که صد اشرفى به او بدهد، حکیم صد اشرفى را گرفت و این پند را روى کاغذ نوشت و به سلمانى داد و آن این بود

  اکیس النّاس من لم یرتکب عملا حتّى یمیّز عواقب مایجرى علیه

زرنگترین انسانها کسى است که کارى را انجام ندهد مگر اینکه نتیجه آن را (از بد و خوب  تشخیص دهد

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰

پست ومقام


عبدالملک بن مروان(پنجمین خلیفه اموى) قبل ازآنکه بر مسند خلافت بنشیند، همواره در مسجد بود، و با قرآن و دعا سر و کار داشت، به گونه اى که او را«حمامة المسجد»➖(کبوتر مسجد) ➖مى نامیدند، 

وقتى که پس از مرگ پدرش، خلافت به او رسید، در مسجد مشغول قرائت قرآن بود، خبرمقام خلافت را به او دادند، او قرآن را به دست گرفت و به آن خطاب کرد 

و گفت: سلام علیک هذا فراق بینى و بینک:«خداحافظ، اکنون زمان جدائى بین من و تو است».

غرور سلطنت آنچنان او را مسخ و غافل کرد که شراب مى خورد، و یکى از استاندارانش«حجاج» بود که دهها و صدها هزار نفر مسلمان را کشت،

خودش مى گفت: من قبل از سلطنت از کشتن مورچه اى مضایقه داشتم ولى اکنون حجاج براى من نوشته که صدها نفر را کشته ام، ولى این خبر درمن هیچ اثر نمى کند، 

و روزى یکى از دانشمندان زمان (بنام زهرى ) به او گفت: شنیده ام شراب مى نوشى گفت:«آرى، خون مردم را نیز مى نوشم».

تتمه المنتهی ص64و57


حال وروز بعضی ازکسانی که مثل عبدالملک بن مروان داری پست ومقام هستند امروز چنین است

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

میخ وعصبانیت

پدری ، پسر بداخلاقی داشت که زود عصبانی می شد. یک روز پدرش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یک میخ به دیوار روبرو بکوب. 

روز اول پسرک مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو بکوبد. در روزها و هفته ها ی بعد که پسرک توانست خلق و خوی خود را کنترل کند و کمتر عصبانی شود، تعداد میخهایی که به دیوار کوفته بود رفته رفته کمتر شد.. پسرک متوجه شد که آسانتر آنست که عصبانی شدن خودش را کنترل کند تا آنکه میخها را در دیوار سخت بکوبد 

بالأخره به این ترتیب روزی رسید که پسرک دیگر عادت عصبانی شدن را ترک کرده بود و موضوع را به پدرش یادآوری کرد. پدر به او پیشنهاد کرد که حالا به ازاء هر روزی که عصبانی نشود، یکی از میخهایی را که در طول مدت گذشته به دیوار کوبیده بوده است را از دیوار بیرون بکشد 

روزها گذشت تا بالأخره یک روز پسر جوان به پدرش روکرد و گفت همه میخها را از دیوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف دیواری که میخها بر روی آن کوبیده شده و سپس درآورده بود، برد. 

پدر رو به پسر کرد و گفت: « دستت درد نکند، کار خوبی انجام دادی ولی به سوراخهایی که در دیوار به وجود آورده ای نگاه کن !! این دیوار دیگر هیچوقت دیوار قبلی نخواهد بود 

پسرم وقتی تو در حال عصبانیت چیزی را می گوئی مانند میخی است که بر دیوار دل طرف مقابل می کوبی. تو می توانی چاقوئی را به شخصی بزنی و آن را درآوری، مهم نیست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهی گفت معذرت می خواهم که آن کار را کرده ام، زخم چاقو کماکان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند. یک زخم فیزیکی به همان بدی یک زخم شفاهی است. 

============ 

حکایات پندآموز

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰

خواب دیدن ابلیس

 

ابوسعید خراز(ره)

گفته است:شبی ابلیس را به خواب دیدم .عصایم را برگرفت تا او را بزنم هاتفی فریاد کشید، که اواز عصای تو نمی ترسد.

او فقط از نوری که در دل تو است می گریزد.

به شیطان اشاره کردم که به نزدیکم بیاید . گفت: «من نمی توانم چون آن چه که موجب نزدیکی من به ابنای بشر می شود،

در دل شما نیست .»

گفتم :«آن چیست؟» گفت: «حب دنیا»

 

مردان خدا ص178

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زیبای صورت یا سیرت زیبا

سیرت زیبا
ﺍﺳﺘﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﭘﺮﺳﯿﺪ : به نظر ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺭﺍ ﺯﯾﺒﺎ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ؟

ﻫﺮﯾﮏ ﺟﻮﺍﺑﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ، ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ: ﭼﺸﻤﺎﻧﯽ ﺩﺭﺷﺖ. ﺩﻭﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﻗﺪﯼ ﺑﻠﻨﺪ. ﺩﯾﮕﺮﯼ ﮔﻔﺖ : ﭘﻮﺳﺖ ﺷﻔﺎﻑ ﻭ ﺳﻔﯿﺪ …!
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﮐﯿﻔﺶ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻟﻮﮐﺲ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﻩ، ﺳﭙﺲ ﺩﺭ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﯾﺨﺖ. ﺭﻭ ﺑﻪ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ «ﺯﻫﺮ» ﺭﯾﺨﺘﻢ ﻭ ﺩﺭ
ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ «ﺁﺑﯽ ﮔﻮﺍﺭﺍ» ﺷﻤﺎ ﮐﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟
ﻫﻤﮕﯽ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺳﻔﺎﻟﯽ ﺭﺍ!

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ: ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯿﺪ؟ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻥ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﯿﺪ، ﻇﺎﻫﺮ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺑﯽ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺷﺪ.
حکایت ما آدم ها همین است، اگرچه صورت مهم است ولی زیبای بادوام ما به سیرتمان است.

امام هادی علیه السلام می فرمایند:

حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالٌ ظاهِرٌ، وَ حُسنُ العَقْلِ جَمالٌ باطِنٌ

زیبایی چهره، جمال ظاهر است، ولی نیکویی عقل، جمال درون است

منبع:موسوعة سیرة اهل البیت علیهم السلام، ج33، ص 212

{برتر از جمال مادی، جمال معنوی است و بهتر از زیبایی صورت، زیبایی سیرت است و جمال درون و سیرت، در سایه عقل و ایمان و فهم و شعور است}

۲ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰